پندهای ماندگار ( گردآورنده : خانم دوست محمدیان / معاون آموزش مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان)
کلید یا رمز ورود به ریاست و مدیریت یک مجموعه ، فراخ دلی و شرح صدر است
نرم خویی حضرت موسی (ع) با فرعون و صبر و شکیبایی اش با بنی اسرائیل شرح صدری است که از خداوند گرفته است.در آیات قرآن آمده است ” با فرعون به نرمی سخن بگویید “که در سرلوحه دعوت حضرت موسی (ع) سعه صدر قرار دارد و آن رمز راه یابی پیامبرخاتم (ص) در دل پیروان معرفی شده است که به سفیران الهی ارزانی داشته و راه نفوذ در فضای جان انسانهای متعهد را به روی آنها گشوده است . به طور کلی تمام انبیاء الهی این افتخار را داشتند و از تاثیر معجزه آسای این ارزش در دعوت مردم بهره ها گرفتند. شرح صدر در عالم دوستی موثرترین جاذبه ، در محیط خانواده تاثیرگزارترین روش تربیتی ، در فضای تعلیم و تربیت رمز کامیابی ، در رابط اجتماعی کمند محبت ، در عرصه مدیریت سکوی پرش به اوج سرفرازی و اقتدار است. اینها احادیث وارد شده در این موضوع و مواردی است که خود امام علی (ع) از آن استفاده کرده و مدیران جامعه را به بهره گیری بهینه از آن سفارش فرموده اند
مراقبت زبان ( حد و مرز سخن گفتن)
یکی از مواردی که رعایت آن بر بندگان لازم است بحث کلام و زبان است.امام صادق (ع) می فرمایند: کلام و سخن آن چیزی است که در قلب شخص وجود دارد و می خواهد آن را اظهار کند ( از کوزه همان برون تراود که در اوست) اگر در آن صفا یا کدروت ، علم یا جهل باشد همان را اظهار می کند و حضرت امیر (ع) می فرماید؟” المرء مخبوء تحت لسانه “شخصیت انسان زیر زبان او مخفی است. لذا درباره اینکه باید چه کار کنیم ، کلام ما در چه جایی مطرح شود ، چگونه متوجه شویم که حرف زدن بهتر است یا سکوت کردن یا اینکه موقعیت هر کدام کجاست؟ امام صادق(ع) در مصباح الشریعه ( باب کلام) می فرماید: کلام را وزن کن و آن را با عقل بسنج وقتی می خواهیم چیزی را وزن کنیم در یک کفه ترازو ، سنگ می گذاریم و در طرف دیگر جنس را قرار میدهیم . کلام اینجا به منزله همان جنس است که آن را با سنگ عقل بسنجیم لذا در فرمایش علمای اخلاق است که می فرمایند: وقتی می خواهی سخن بگویی کلامت را در یک کفه ترازو و عقلت را در کفه دیگر قرار بده. اگر سخنت برای خدا و در راه خدا است آن را بگو ، اما اگر کلامت برای خدا و در راه خدا نیست ، سکوت از حرف ردن بهتر است. در روایت است که سلیمان بن مهران می گوید : با عده ای از شیعیان خدمت حضرت صادق(ع) رسیدیم شنیدم حضرت می فرماید: زینت ما باشید و موجب رنج ما نشوید و وبال ما نباشید بعد از این جمله فرمود: با مردم خوب سخن بگویید و زبانتان را حفظ کنید و زبان خویش را از گفتن کلمات قبیح نگه دارید ( وسایل الشیعه/ جلد 12/ ص 192) امام صادق(ع) می خواهد بگوید که شما از طریق زبان می توانید زینت ما باشید بوسیله زبان می توانید شیعه ما باشید. اهمیت زبان تا این اندازه بالاست و در روایتی از پیامبر اکرم (ص) به این مضمون آمده است که هر روز همه اعضاء و جوارح به زبان عرض می کنند اگر تو کارها را درست انجام بدهی خوب هستیم و اگر خراب کاری کنی بد هستیم . در ضرب المثل داریم که زبان سرخ سر سبز را می دهد برباد. سر بیچاره که حرفی ندارد ، چشم که کاری نکرده ، زبان یک چیز گفته ، امام اعضای دیگر باید تاوانش را پس دهند.حضرت امیر(ع) می فرماید: هر کس زبانش را نگه دارد و از آن مراقبت کند خداوند عیبش را می پوشاند. خداوند تضمین کرده است که اگر ما زبان را بپوشانیم او نیز عیب ما را می پوشاند، زیرا او ستارالعیوب است ، بزرگان اخلاق می فرمایند: چشم تنها یک محافظ دارد و آن هم پلک است ، اما محافظان زبان دو تا هستند یکی دندانها و دومی لب که جلوی آن را می بندد ، خلاصه خدا کاری کرده که زبان کمتر خودش را نشان بدهد و ما نیز باید بیشتر مراقب آن باشیم.
سلامت جامعه در سایه عفو و گذشت
عفو و گذشت یکی از صفات برجسته مومنین است و تا حد زیادی سلامت جامعه مبتنی برآن است. قرآن هم در این باره می فرماید: خذ العفو وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین( اعراف/ 99) عفو و گذشت را شیوه خود قرار ده و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان.پس ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است و اگر مردم در گر فتن حق خود سختگیر باشند و از کوچکترین لغزشی چشم پوشی نکنند زندگی بسیار تلخ می شود و روح صفا و صمیمیت و همکاری به کلی از جامعه رخت بر می بندد .همچنین در سوره تغابن آیه 14 در مورد عفو می فرماید: وان تعفوا و تصفحوا و تغفروا بان الله غفور رحیم، اگر عفو کنید و صرف نظر نمایید و ببخشید ( خدا شما را می بخشد) چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است.همچنین نبودن روحیه عفو و گذشت در میان مردم آثار سوء روانی به همراه دارد و شادابی و نشاط را از آنها می گیرد و نتیجه ای جز افسردگی و خشم ندارد و به علاوه ، غضب الهی متوجه مردم خواهد شد و خداوند آنها را به حال خودشان واگذار می کند .امام صادق(ع) فرمود: شخصی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، بستگان من مرا مورد ظلم و ستم و ناسزاگویی قرار داده و با من قطع ارتباط کرده اند ، آیا من هم با آنان همین گونه برخورد کنم، حضرت فرمود: در این صورت خداوند شما را رها می کند و مورد غضب قرار میدهد . پس به دیدار هرکس که با تو قطع ارتباط کرده برو و به هر کس که به تو چیزی نداده ، احسان کن و از کسی که به تو ظلم کرده در گذر و در این صورت ، خدا تو را در برابر آنها یاری می کند . حضرت امیر(ع) در غررالحکم ج1 ، ص 140 می فرماید: العفو تاج المکارم ، عفو و گذشت تاج و زینت فضایل اخلاقی است.
معنای حقیقی ذکر ، مطیع فرمان خدا بودن
در دین مقدس ملاحظه می فرمایید که در تمام ساعات شبانه روز در همه جا و در همه حال اعمال عبادی از واجبات و مستحبات و اوراد و اذکار فراوان داریم، این برای آن است که انسان برای همیشه خود را تحت نظر و مراقبت خدایش بداند و هرگز عملی از رفتار و گفتارش بدون رضای خدا از او صادر نشود که در سوره حدید آیه 4 فرموده است(…..هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر) او با شماست هر جا باشید و خداوند نسبت به اعمالی که انجام میدهید بیناست . ذکر خدا به معنای واقعی اش قلبا به یادخدا بودن و عملا اطاعت فرمان او نمودن است و وقتی انسان به راستی به یاد خدا باشد به طور مسلم خدا هم به یاد او خواهد بود که در سوره بقره آیه 152 فرموده است
(فاذکرونی اذکرکم …) شما مرا یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم .بدیهی است که آن کس که خدا او را یاد کند ، انواع الطاف و عنایات الهی شامل حالش خواهد گشت ، اما آدمی که چشم دل از خدا بردارد و خدا را به فراموشی بسپارد ، خدا هم به کیفر این ناسپاسی کاری می کند که او خودش را فراموش کند و از تشخیص راه خیر و شر عاجز می گردد که فرموده است نسوا الله فانساهم انفسهم ….. (حشر/19 )آنها خدا را فراموش کردند خدا هم کاری کرد که آنها خودشان را فراموش کردند و اصلا مجال این پیدا نکردند که درباره خود بیندیشند و بفهمند ابتداء چه بوده اند و اکنون چه هستند و آینده چه خواهند شد؟ درست یک زندگی تمام عیار حیوانی دارند که جز اشباع غرائز و ارضاء تمایلات نفسانی ، احساس وظیفه ای برای خود نمی کنند . آری بیماری خدا فراموشی منشا بیماری خودفراموشی می شود و آدمی را از مرز انسانیت بیرون کرده وارد مرز بهیمیّت می کند و به فرموده ی قرآن کریم می شود: …..لهم قلوب لا یفقهون بها ، لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.( اعراف/179) آنها دلهایی دارند که با آن نمی اندیشند ( چیزی از حقایق عالم را درک نمی کنند) و چشم هایی دارند که با آن نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند و آنها همچون چارپایانند بلکه گمراه تر ، اینان همان غفلت زدگانند که به بیماری مهلک غفلت از خدا گرفتارند.