تامل.....
داستان کوتاه از مثنوی مولانا… مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف اژدهای بزرگ مردهای دید. خیلی ترسید, امّا تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد تا مردم تعجب کنند, و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفتهام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشتهام و پول از مردم بگیرد. او اژدها را کشان کشان , تا بغداد آورد. همه فکر میکردند که اژدها مرده است. اما اژدها زنده بود ولی در سرما یخ زده بود و مانند اژدهای مرده بیحرکت بود. دنیا هم مثل اژدها در ظاهر فسرده و بیجان است اما در باطن زنده و دارای روح است.
مارگیر به کنار رودخانه بغداد آمد تا اژدها را به نمایش بگذارد, مردم از هر طرف دور از جمع شدند, او منتظر بود تا جمعیت بیشتری بیایند و او بتواند پول بیشتری بگیرد. اژدها را زیر فرش و پلاس پنهان کرده بود و برای احتیاط آن را با طناب محکم بسته بود. هوا گرم شد و آفتابِ عراق, اژدها را گرم کرد یخ های تن اژدها باز شد، اژدها تکان خورد، مردم ترسیدند، و فرار کردند، اژدها طنابها را پاره کرد و از زیر پلاسها بیرون آمد, و به مردم حمله بُرد. مردم زیادی در هنگام فرار زیر دست و پا کشته شدند. مارگیر از ترس برجا خشک شد و از کار خود پشیمان گشت. ناگهان اژدها مارگیر را یک لقمه کرد و خورد. آنگاه دور درخت پیچید تا استخوانهای مرد در شکم اژدها خُرد شود. شهوتِ ما مانند اژدهاست اگر فرصتی پیدا کند, زنده میشود و ما را میخورد.
شهادت امام علی النقی الهادی(ع) را تسلیت عرض می نماییم.
روزى متوكل بيمار شد و نذر كرد كه اگر شفا يابد، تعداد «كثيرى» دينار (= سكه زر) در راه خدا صدقه بدهد. هنگامى كه بهبود يافت، فقها را گرد آورد و پرسيد چند دينار بايد صدقه بدهم كه «كثير» محسوب شود؟ فقها در اين باره فتاواى مختلف دادند متوكل ناگزير مسئله را از امام هادى (ع) سؤال كرد. امام پاسخ داد كه بايد هشتاد و سه دينار بپردازى. فقها از اين فتوا تعجب كردند و به متوكل گفتند از او بپرسيد اين فتوا را بر اساس چه مدركى داده است؟
متوكل موضوع را با امام مطرح كرد. حضرت فرمود: خداوند در قرآن مىفرمايد: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فِىْ مَواطِنَ كَثِيرَة» «خداوند شما (مسلمانان) را در موارد «كثير» يارى كرده است»، و همه خاندان ما روايت كرده اند كه جنگ ها و سريّه هاى زمان پيامبر(ص) اسلام هشتاد و سه جنگ است.
آنچه می دانیم انجام دهیم در آنچه نمی دانیم توقف کنیم
آیت الله بهجت : خدا کند قوال نباشیم ، فعال باشیم ، نباید حرکت عملیه بدون علم بکنیم و باید توقف با علم بکنیم. آنچه می دانیم بکنیم ، در انچه نمی دانیم توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم ، قطعا این راه پشیمانی ندارد .
به همدیگر نگاه نکنیم ، بلکه نگاه به دفتر شرع نماییم ، و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
موعظه خوبان
آیت الله فاطمی نیا : سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت: دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت : چشمانش را خدا داد، دیگر و …وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟
تو در آغوش خدایی
امروز همه را دوست بدار..
ببخش..
ایمان داشته باش..
ترسها را بیرون بریز..
خدا را صدا بزن..
امروز روز موفقیت توست به شرط خندیدنت..
بخند…
تو در آغوش خدایى…